آرشیف
☆ رخشانه ☆
نوامبر 5, 2015
گل رحمان فراز
یکی طوق روشن تر از مشتری
ز انسان "رخشانه" یک دختری
ببستند عقدِ اجباری با پیری
بگفتند گر نگیری تو می میری
بسنجید چاره فرار زِ منزل
بپیمود راه را با آن مردِ دل
بیافتاد بر چنگِ طالب پلنگ
بدادند فتوای سنگسار سنگ
بگفتا به زجر نگیر جانِ من
ببین که چه فرموده ایمانِ من
نسنجيد ملا، آن شور و فغان
بفرمود گیرید با آن سنگ، جان
بگفتش آغاز ز سنگ ریزه است
بگفتا هدفمند، سر نیزه است
یکی گفت چه کار شود با پسر
دیگر گفت دره را باز کن ز سر
یکی گفت دُره زدن، شرط داره
دیگر گفت مفتی حق، طٓرد داره
به کوفتند بر او با یک صد شلاق
بخواندند او را چو گاو یا الاغ
بساختند فلم و بردند به سینما
که کشتیم انسانکِ بی گناه
وجود تو خود آیتِ نیک بار
کند نیک ادراکِ را سنگسار
گل رحمان فراز
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور