آرشیف
پــــاهــیــــز
احمد شکیب حمیدی
ترا بوی بهار آید وَ من همدرد پاییزم
به سان برگ خشک زرد از شاخه فرو ریزم
درون دشت شب خفته است آرام دل ویران
ز بعد رفتنت عمریست من با خود گلاویزم
بدور خویش می چرخاندم یاد تو هر لحظه
بسان نیش گژدم هر کجا من زهر می ریزم
ز پیچا پیچی زلفت چنان در خویش یپیچم من
که همچون مار زخمی می تپم وز زخم لبریزم
عبور یک نگاه ات شعله ها در جان من افروخت
ز بعد این همه عمر ار توان از خاک برخیزم
بیا که له شده در منجلاب لحظه ها گشتم
شرارم زن تو دیگر بار تا که شور انگیزم
لهیب آتش شرم و گناه آری چنانم سوخت
کزین واسوخته پیکر شمیم عشق می بیزم
شکیبم در عزای باغ سبز آرزوهایم
سرشک یاس و حرمان را بمژگان دل آویزم
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
Reconnect to YouTube to show this feed.
To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور